نوای آشنا

اشعار ماشالله شهسواری#آریا

نوای آشنا

اشعار ماشالله شهسواری#آریا

  • ۰
  • ۰

دختر همسایه

در اتاقم بودم و بی دغدغه تنها و تک

مادرم گفتا یکی درمیزند ای گنده بک


 تا صدا کردم کیه  گفتا  غریبی آشنا

لطف فرموده زمانی تا کنار در بیا


چون گشودم دربدیدم یک پری پشت دراست

کاسه ای نذری گرفته با نجابت روی دست


من سلامش کردم واوهم سلامی گفت و رفت

کاسه در دستم دل و دیده به دنبالش برفت


 من دوباره دیدمش با شال سرخ دیشبی

نرم گفتم نرگس زیبا زن من میشوی


با نگاه مهربانش یک تبسم کرد و گفت

اینکه احساس دله باید زعقلت می شنفت


گفتمش بانو تو بردی هم دل و دین مرا

این بوداحساس قلب و دین و عقل آریا

شهسواری(آریا)

https://t.me/joinchat/AAAAAEIwWQnAdNUJONLbWg

  • ۹۶/۰۹/۱۶
  • ماشالله شهسواری

تنها وتک گنده بک

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی