آفرین برتو که با پیر و جوان می جوشی
هی فرو میریزد از پنجره و دَر گوشی
شب یلدا شد و مامان همه را دعوت کرد
بچه ها جمع ولیکن همه سر در گوشی
داش محمد زیر لب گفته یکی جوک خفن
آنطرف مهدی و مینا و سحر در گوشی
همسر بنده که بیزار ز گوشی باشد
می زند زنگ مدامش به پسر در گوشی
داش امین رفته لبی تر کند و برگردد
همره اش مهدی و محمود دمر درگوشی
شهریارعاشق فیلم است و حواسش تیوی
طیبه درپیِ خیاطی زر در گوشی
خوروشِ قیمه شده پهن به دستان کیان
زهره لبتاپ بدست است و پدر در گوشی
این زمستان که بهار آمده در محفل ما
آبجی ریحانه و دیناست سر اندر گوشی
جای محبوبه و محمودْ وَ طاها خالیست
گرچه زهرا و محمد به سفر در گوشی
مریم و سام و امیرند کنون آمده اند
هرسه با هول و ولا ازدم در در گوشی
مریم و مرضیه و طاهره می اندیشند
به فنا گشتنِ این عمرِ بشر در گوشی
آریا تا کند این قافیه و وزن ردیف
سر شب رفته چنان تا به کمر در گوشی
این همه لطف و صفا از قِبَلِ مامان است
پس بیایید یک امشب به در از هر گوشی
ماشالله شهسواری#آریا
https://t.me/joinchat/AAAAAEIwWQnAdNUJONLbWg