حقوق کارمند

به روز نیمه ی ماه بنده بیکار

به خود گفتم روم نزدیک بازار

زجا برخواستم افتان و تبدار

نگاه کردم درون جیب شلوار

هزاروسیصدوبیست وسه تومان

تتمه ماند ه بود از پولهامان

زنم لیستی نوشته از برایم

به خودگفتم یواش از در درآیم

که ناگه آن ورق را داد دستم

خیال کرده منم پولدار هستم

چو کاغذ را ز هم بنمودمش باز 

یکا یک زیر لب شد خواندن آغاز

پنیر و سبزی و میوه و چایی

پلاستیک فریزر مرغ و ماهی

ماکارونی و کشمش پسته و سیر

سوسیس وکالباس همبرگ وانجیر

چغندر با پیاز و سیب و هم شیر

شکر خرما نبات و قند بردسیر

ترشی و زرچوبه فلفل مربا

نمک و رب و آبلیمو و حلوا

ماست وکشک وخیاروگوجه وماش

نخود و لوبیا عدس و خشخاش

دمپایی طبی و ظرف کریستال

حل و میخک و زعفران سه مثقال

ظروف چینی و سیراب گوسفند

جگر با کله پاچه تخم اسپند

بود پنجاه قلم کامل برادر

که هر یک باشد از پولم زیادتر

چوکاغذ راتمامی خوانده ام من

بجامیخکوب وبس وامانده ام من

زنم پرسید از من آریا جان

چراخشکت زده ای مردحیران

بدو گفتم عیال ای همسر من 

شیرینی و گلاب قمصر من

تومیدانی که اینها چندوچونه 

دلم ازاین گرانی غرق خونه

چراپرسی حقوق من کجارفت

نمیدانی مگرنیمی زماه رفت

مثال دیگران هر ماه کارمند

چهارهفته است جانم یاردلبند

نخستین هفته من دارم شجاعت

دومین هفته را باید قناعت

سوم زندگیم اندر فلاکت

چهارم هفته را رو در هلاکت

لذا هر کس نداند عیب بنده

تو می دانی زحال جیب بنده

بگیراین لیست بگذارتوی پاکت

که باشد اولین روز فلاکت

نگهداری نما تا اول ماه

که تا با سر نیفتادیم در چاه 

چوبستانم حقوقم جان فدایت 

بگیرم نصف و نیمی ازبرایت

شهسواری(آری)

https://t.me/joinchat/AAAAAEIwWQnAdNUJONLbWg